گوی های تائو:
گویهای تائو گویهایی هستند با اسمهای مختلفِ، گویهای تائو، گویهای کنفوسیوس، گویهای لائوتزو، گوهای آرامش، اعصاب، یین و یانگ و…
در هر جایی هر کدام را با یک اسم میشناسند. عتیقه فروشیها با عنوان گویها اعصاب و آرامش میشناسند
چرا به آنها گویهای تائو یا کنفوسیوس یا یین و یانگ میگویند؟ در واقع بر میگردد به فلسفه چین، در فلسفه چین آیین تائو را داریم ، آیین تائو چیست؟ یکی از آیینهای بسیار باستانی است که نام کتاب آن تائوت چینگ است، کتاب تائوت چینگ کوچکترین کتاب مقدس دنیا است کلا ۸۱ قطعه دارد یعنی کل کتاب ۸۱جمله دارد وبه فارسی ترجمه شده است، نشر مثلث ترجمه فرشید قهرمانی بهترین ترجمهی آن است.
منظور از مفهوم تائو تهی بزرگ، خالی بزرگ است یعنی باید یک چیزی به اسم تائو باشد ،تائو فضای خالی است، که در آن فضای خالی یک خلقت اتفاق میافتد، مرحله دوم ووجی است که یک دایره خالی میباشد، در ووجی دیگر فضا نیست دایره خالی (توخالی) است در قدم بعدی روند خلقت از دید چینی در درون این دایرهی خالیِ یین و یانگ ساخته می شود.
یین و یانگ چیست و به چه معنا است؟ از دید چینیها هرچیزی که اطرافتان می بینید درون این دایره خلاصه شده است.
یین و یانگ بیانگر دو نماد متضاد ودر عین حال مکمل همدیگرهستند، سفیدوسیاه کاملاً متضاد همدیگر هستند، یا روشن و تاریک یا شب و روز، بیماری و سلامتی، نکته مهم این است که اینها فقط متضاد هم نیستند مکمل هم هستند یعنی وجودشان به هم وابسته است، ما نیاز به یک دایرهی متقارن داریم، به یک وجود کامل نیاز داریم که در آن فرایندهای هستی را توضیح دهیم هر کدام از این موارد به تنهایی یک چیز نصفه و ناقص است، اگر سفیدی وجود نداشته باشد، چیزی به اسم سیاه معنی ندارد اگر همیشه روز باشد چیزی به اسم شب معنا ندارد، فقط روز وجود دارد پس همگی مکمل هم هستند. درعین حال که متضاد هم هستند وجودشان به هم وابسته است .یین قسمت سیاه دایره است یانگ قسمت سفید دایره، فلسفه این چیست که میگوییم هر چیزی در این دایره خلاصه میشود در واقع به این دایره اصطلاحا میگویند میچرخد یعنی مدام دایره در حال چرخیدن است منظور از این چرخیدن این است که یین و یانگ به هم تبدیل میشوند، و به این شکل به هم تبدیل میشوند مثلاً یین وجود دارد کم،کم زیاد میشود به اوج خودش میرسد و به مخالفش که یانگ است تبدیل میشود، و بعد یانگ به وجود میآید، کمکم زیاد میشود وبه اوج خودش که یین است تبدیل میشود، به همین ترتیب این دو مدام به هم تبدیل میشوند واین دایره دائماً میچرخد، نماد آن در واقع از دو ماهی الهام گرفته است.
یینویانگ: یین،زنانگی است و یانگ مردانگی است. یین تأثیرپذیری است، یانگ تاثیرگذاری است، مهمترین تفاوتشان هم در همین است.
مثالهای مختلفی میتوانیم برای آنها پیدا کنیم. مثلا گوش دادن یین است، حرف زدن یانگ است، چون گوش دادن یکجور تاثیرپذیری است حرف زدن یکجور تاثیرگذاری است پس ما همه چیز را به هم تبدیل میکنیم؛ سفید، سیاه، شب، روز تاریکی و روشنایی همگی از نمونه چیزیهایی هستند که به یکدیگر تبدیل میشوند.
حالا میخواهیم دایره را به شکل نمودار ریاضی باز کنیم، به این شکل که یک سینوس رسم میکنیم یک طرف قسمت سفید دایره(یانگ)، یک طرف قسمت سیاه دایره(یین)، یکی از مهمترین چیزهایی که میبینیم این است که این چرخش در سینوس در همهی اطراف ما وجود دارد، فقط ما آن را نمی بینیم ما همیشه در توهم سیر میکنیم، مثلاً میگوییم من اوضاع سختی دارم اجازه بدهم یک مقدار سختی بکشم، بعد از آن همه چیز خوب و عالی میشود. ولی اینطوری نیست این سینوس دائماً ادامه دارد و مرتب در حال چرخیدن ودر حال تبدیل شدن است ما آنها را نمیبینیم، و دائم دنبال یک چیز ثابت میگردیم چون ما بیشتر ترجیح میدهیم دنیای ما یک دنیای مرده باشد، دنیای مرده، دنیای قابل پیشبینی است، ولی دنیای اطراف ما دنیای زنده است، دنیای زنده غیرقابل پیشبینی است، چون زنده است.
پس بهطور کلی ما نمیتوانیم بگوییم که حالمان کاملاً بد یا کاملاً خوب است، به نسبت یک وقتهایی می تواند قسمت بالای، نمودار باشد یا پایین نمودار ممکن است حالِ ما، شرایط اطراف ما، چرخهی بیماری و سلامتی ،ممکن است تغییر کند، اگر دقیقتر بخواهیم به موضوع نگاه کنیم هرموجودی یک دایره یین و یانگ برای خودش دارد. یعنی هر کدام از ما یک دایره در وجودمان داریم که بخش تاثیرپذیر و تاثیرگذار ما را تشکیل میدهد حال اگر این دایره نامتقارن باشد یعنی ما یک مشکل داریم، باید به شکل یک دایره متقارن باشد الان همه ما بیشتر یانگ هستیم تا یین، برای همین نیاز داریم یک مقدار بیشتر به سمت یین برویم یعنی به سمت زنانگی برویم برای اینکه دایرهمان را متقارنتر کنیم.
در فلسفهی سیستم چینی یک مفهومی هست به نام تانتین یا دانتین، مرکز ثقل بدن است یا در واقع مرکز اصلی وجودمان است که در فرهنگ چین به آن تانتین یا دانتین گفته میشود، ژاپنیها به آن هارا می گویند اما تانتین در درون دایره دقیقا نقطهی وسط دایره است شما یک آدم را تصور کنید، و یک دایره دور آن وجود دارد که همان دایره یینویانگ است نقطهای که وسط دایره میافتد به آن تانتین میگویند، تانتین تقریباً چهار انگشت پایینتر از ناف در وسط بدن است.
تانتین با یین و یانگ چه ارتباطی دارد؟ نقطه وسط دایره است بهطور کلی گفتیم یک چرخه طبیعی است که همه چیز به هم تبدیل میشوند حالا سوال این است که آیا این چرخش اتفاق خوبی است؟ از دید معنوی اگر بخواهیم نگاه کنیم مدام دور خودش میچرخد پس به آن سامسارا گفته میشود، سامسارا یعنی دور باطل، هر چهقدر معنویتر شویم دایره کوچکتر میشود به اندازهای که فقط از دایره یک نقطه باقی میماند، که این نقطه همان تانتین است، یعنی به جایی میرسد که این چرخه سامسارا مدام سریعتر و سریعتر اتفاق میافتد، و طول عمر چرخه کوتاهتر میشود، تا جایی که دیگر هیچ چرخهای اتفاق نمی افتد، فقط یک نقطه است، و یک قدم بعد از آن نقطه هم دیگر وجود ندارد. پس هرچه قدر معنویتر شویم دایره کوچکتر میشود.
ما سه نوع تانتین داریم: تانتین فوقانی، میانی و تحتانی، تانتینی که چهار انگشت از ناف پایینتراست تانتین تحتانی است که مرکز ثقل اصلی بدن ما است. تانتین فوقانی دقیقا پشت ناحیه چاکرای آجنا یا چشم سوم قرار دارد بین ابروها وسط مغز است.
تانتین فوقانی نسخهی کپی تانتین تحتانی است یکجور میانبر(short cut) است ،چون به غیراز جسممان چون در حال تفکر هستیم نیاز به یک مرکز ثقل روانی داریم پس این مرکز ثقل ذهنی ما است و عیناً نسخه کپی این است،که خودش را جایی دیگر نشان می دهد.
تانتین میانی: در جناغ سینه قرار دارد. دقیقاً در جناغ سینه و وسط بدن است. تانتین میانی خیلی شبیه شبکه خورشیدی است، بچهای که به دنیا میآید تانتین میانی ندارد، چینیها در فرهنگ خود میگویند وقتی این بچه نگاهش به آسمان میافتد انرژی آسمان باعث میشود تانتین میانی به وجود بیاید که به شکل موقتی وجود دارد و در لحظه مرگ هم از بین میرود به شکل خیلی سادهتر ما این را یک رابط در نظر میگیریم با این تفاوت که تانتین فوقانی به شکل مجازی وجود دارد (وجود واقعی ندارد). تانتین تحتانی، تانتین اصلی ما است ولی تانتین فوقانی یک تانتین موقتی(مرکز ثقل موقتی) است که در زمانی که بچه به دنیا میآید و شروع میکند به رشد کردن بهوجود میآید و در لحظه مرگ هم از بین میرود اما تانتین تحتانی از بین نمیرود.
جملات تائو:
۱- راستِ واقعی، کج به نظر میرسد.
۲-کلام حقیقت متناقض است، چون همه چیز یک یین و یانگ است. وقتی تائو از یک چیزی حرف میزند هر دو سمت را باهم میگوید (دوتایی که با هم ضدیت دارند) پس در نتیجه منطق ما این را متناقض میداند.
۳- آن که در ظاهر جلوتر است در واقع عقبتر است.
چرا کلام حقیقت، متناقض است؟ چون این حرفها تفاوتِ بین حقیقت و واقعیت است، واقعیت پوستهی دور دایره است و حقیقت شعاع داخل آن است، پوستهی دور (واقعیت) با منطق ما قابل فهم است. وقتی که میگوید کلام حقیقت متناقض به نظر میرسد یعنی این حقیقت لزوماً منطقی نیست، منطق برای ما محدودیت بهوجود میآورد چون کار منطق ایجاد امنیت برای ما است و امنیت برابر با محدودیت است، منطق میخواهد ما را امن نگهدارد و برای ما محدودیت ایجاد کند ما اگر روی امنیت خود حساس باشیم در واقع خود را محدود کردهایم، یک وقتهایی باید اجازه دهیم که محدودیت کنار برود و یک حرف غیر منطقی مثل حرف بالا را ببینیم و فقط اجازه دهیم به آن فکر کنیم، هیچ قضاوتی در مورد آن نکنیم قضاوت کردن کار ذهن و منطق است. یک وقتهایی لازم است از منطق فاصله بگیریم.
تفاوت بین حقیقت و واقعیت
یک حقیقتی وجود دارد(یک چیز یکسانی است)
واقعیت(پوسته): بر اساس برداشت شخصی و دیده هر آدمی میتواند متفاوت باشد.
واقعیت میتواند تغییر پیدا کند، میتواند در هر فرد با فرد دیگری متفاوت باشد ولی حقیقت یک چیز یکسان است، واقعیت بیشتر یک مفهوم منطقی دارد ولی حقیقت بیشتر یک مفهوم و درک است تا یک چیز منطقی.
یین نسبت به یانگ سه برابر است یعنی هر یک یین سه برابر یانگ توان دارد (قدرت دارد)، در نتیجه اگر یین در برابر یک یانگ قرار بگیرد یین غالب میشود.
در دل تائو یک دایره شکل گرفت و درون آن دایره یین و یانگ بهوجود آمد نکته اصلی این است که اگر یین و یانگ را برداریم تهی باقی میماند جنس تهی از تاریکی است این قسمت خیلی نزدیک به یین است تا یانگ پس نسبت به ووجی یا نسبت به تائو یین ریشهدارتر است تا یانگ بهنوعی میتوان گفت یانگ بعدها از یین بهوجود آمده است. مثال: اگر با یک چوب یا شمشیر درون آب بزنیم تاثیرپذیر است و از هم شکافته میشود ولی همینکه چوب یا شمشیر را برداریم دوباره صاف میشود انگار که اتفاقی نیفتاده است.
مبحث انرژی در سیستم هندی تاثیرگذارتر است چون سیستم چینی انرژیها را به جنسهای مختلف تقسیم میکند مثل یین و یانگ مثل انرژی غذایی و هوایی که نمیشود خیلی به شکل یک مسیر خودشناسی کار کرد، بیشتر در روندهای رزمی و درمانی کاربرد دارد ارتباط انواع انرژیها.
در سیستم هندی تاکید خیلی زیادی روی انرژی دارند میگویند آن چیزی که مارا زنده نگهمیدارد انرژی است که اسمهای دیگر آن(vital force)یا نیروی حیات، پرانا، در زبان چینی میگویند(چی)، در زبان ژاپنی میگویند(کی)، در فرهنگ ایران به آن جان یا رمق گفته میشود.
نیروی حیات یا vital force که باعث زنده بودن ما میشود مثل آب و غذایی که مصرف میکنیم نیاز به مصرف شدن و تبادل دارد در نتیجه دریچههایی وجود دارد که به آنها چاکرا گفته میشود که به شکل قیف هستند این قیفها دائماً درحال چرخش هستند، نیم دور در جهت عقربههای ساعت و نیم دور خلاف جهت عقربههای ساعت به صورت دائم میچرخند و تبادل انرژی انجام میدهند، یعنی انرژی تازه دریافت میکنند آن را هضم میکنند و انرژی که به درد آنها نمیخورد را دوباره به بیرون پس میدهند و مجدداً انرژی تازه میگیرند.
معنی لغوی چاکراه: یعنی چرخ البته در زبان باستانی هندی که زبان سانسکریت است میشود چرخ ولی در زبان امروزی هندی معنای گارسون میدهد در رستوران گارسون را چاکرا صدا میکنند.
همهی چاکراها دو و نیم دور میچرخند مگر در تمرینات خاصی روند چرخش تغییر پیدا کند اما سرعت چاکراها با هم متفاوت است.
چاکرا وقتی در جهت عقربههای ساعت میچرخد انرژی دریافت میکند، و زمانی که در خلاف جهت عقربههای ساعت میچرخد انرژی را پس میدهد در نتیجه مدام انرژی دریافت میکند و پس میدهد.
تعداد چاکراهای بدن ما خیلی زیاد است حدود ۳۶۰ چاکرا داریم بهطور مثال از مچ دست تا نوک انگشتان ۲۶ چاکرا داریم، هر بند انگشت یک چاکرا دارد اما این چاکراها تاثیر زیادی روی بدن ما ندارند. این چاکراها مسیرهای ورود و خروج انرژی هستند و مریدینها مسیرهایی هستند که انرژی درون آنها عبور میکند.
چاکرا و مریدینها هردو روی هم تاثیر میگذارند در چاکراها انرژی را دریافت میکنند، مریدینها انرژی را در بدن پخش میکنند.
ما یک کانال مرکزی در وسط بدنمان جلوی ستون فقرات داریم به نام سوشومنا که چاکراهای ما ته آن قیفها به این کانال وصل است.
چاکراهای مهم بدن:
پرینه یا میان دوراه؛یک چاکرا که در پایین کانال سوشومنا است. جزء چاکراهای خیلی مهم نیست.
چاکرای ریشه(basic): انتهای ستون فقرات.
چاکرای خاجی (sex): جلوی چاکرای ریشه یک مقدار بالاتر، جلوی مثانه و جلوی استخوان شرمگاهی قرار دارد.
چاکرای ناف(Navel): روی خود ناف قرار دارد.
چاکرای شبکهی خورشیدی جلویی و عقبی: در جناغ سینه قرار دارد و جزء هفت چاکرای اصلی حساب نمیشود.
چاکرای قلب (heart): قلب پشتی و جلویی
چاکرای ming-min: پشت ناف
چاکرای گلو(Throat): بین سیب گلو و گودی گردن، دقیقاً وسط گلو، در گودی گردن یک چاکرای ثانویه داریم
چاکرای آجنا یا چشم سوم: بین دو ابرو است
چاکرای پیشانی(forehead): بالاتر از چاکرای آجنا که دقیقاً وسط پیشانی است و متفاوت از چاکرای آجنا است.
چاکرای پسسری: پشت سر قرار دارد.
چاکرای تاج: بالای کانال مرکزی سوشومنا در وسط مرکز سر یک قیف روبه سمت بالا است.
بهطور کلی چاکراها در هر ناحیهای که قرار دارند همان ناحیه را کنترل میکنند یعنی مثلاً چاکرای ریشه وقتی در ناحیهی لگن قرار دارد، ناحیهی روده و انتهای لگن و پاها را تحت کنترل خود دارد و بهطور کلی چون دقیقاً پایهی ستون فقرات است کل جسممان را(میزان سرحال بدنمان را) شامل میشود.
چاکرای خاجی(sex) روی دستگاه تناسلی و مثانه موثر است، این چاکرا استثناً دو بطن جلوی مغز را هم انرژی میدهد.
چاکرای ناف: چون ناف تقریباً جلوی رحم قرار دارد فرایند بارداری مربوط به ناف است و کلا پایین گوارش (بیشتر رودهها) تحت کنترل چاکرای ناف هستند.
شبکهی خورشیدی در جناغ سینه پردهی دیافراگم، معده و قسمت بالای گوارش تحت کنترل شبکهی خورشیدی است.
مینگمین که پشت ناف قرار دارد وسط و پشت کمر قرار دارد، کلیهها و غدد فوق کلیه و ناحیهی پایین کمر و فشار خون را نیز کنترل میکند.
چاکرای قلب: قلب جلویی بیشتر ارگان قلب و ناحیهی دندهها را کنترل میکند، قلب پشتی بیشتر ریهها را کنترل میکند.
چاکرای گلو: نای، حنجره، مری، دهان، دندان، غده تیروئید و پاراتیروئید را کنترل میکند.
چاکرای آجنا: چشمها، سینوسها و بهطور کلی صورت به غیر از دهان را کنترل میکند.
چاکرای تاج: بیشترین تاثیر را روی مغز دارد.
شکل چاکرا یک حالتی دارد که انگار تقسیم شده است، هندیها چاکراه را در واقع گل نیلوفر میدانند و برای آن گلبرگ درنظر گرفتهاند. پس هر چاکرا یک تعدادی گلبرگ دارد.
تعداد گلبرگهای چاکراها:
چاکرای ریشه 4 عدد است.
چاکرای خاجی 6 عدد است.
چاکرای ناف 8 عدد است.
چاکرای شبکهی خورشیدی 10 عدد است.
چاکرای قلب 12 عدد است.
چاکرای گلو 16 عدد است.
چاکرای آجنا 96 عدد است.
چاکرای تاج 972 عدد است.
هرچه تعداد گلبرگها بیشتر باشد چاکراها سریعتر میچرخند.
هرچه روبه بالا میرویم تعداد گلبرگها بیشتر میشود چون قسمتهای پایینتر ما بخشهای حیوانیتر ما هستند و هرچه به سمت بالا میرویم بخشهای معنویتر ما هستند در قلمروی معنوی ارتعاشات انرژی، میزان تبادل انرژی بیشتر میشود.
در واقع از پایین که بخواهیم بالا برویم، چاکرای ریشه انتهای ستون فقرات است، پایینتر و پشت چاکرای ناف چاکرای منگمین وجوددارد ،بین دو ابرو چاکرای آجنا وجود دارد، چاکرای پیشانی وسط پیشانی قرار گرفته است.
(Blueچاکرا)،چاکرایی است که مربوط به روح میشود و در خارج از بدن فیزیکی قرار دارد و بیشتر روح ما را کنترل میکند و با بُعد فیزیکی ما کاری ندارد و در پیشرفت های روحی و معنوی مؤثر است. اگر هفت بدن را در نظر بگیرید ،بدنِ اول جسم است و هر بیماری در سطح جسمی را هر کدام از چاکرا ها در آن ناحیه آسیب میزند و بدن های بالاتر در سطح روانی، روی بدن اختری هر اتفاقی که برای چاکراها بیفتد در سطح روانی آسیب میبینیم ،در بدن بالاتر در سطح ذهنی آسیب میبینیم ،ولی چاکرایی که گفتیم با ذهن و جسم و روان ما کاری ندارد و میرود در سطح روح ما که بدن پنجم به بعد میشود.
یکی از چاکراهای مهم ریشه است که از پایین، کانال را شارژ میکند، منگمین انرژیای که آن فرستاده را پمپ میکند به بالا و چاکرای تاج از بالا تا پایین انرژی را به جریان میاندازد. چاکراها موقعی که شخص میمیرد به ترتیب از پایین ،از چاکرای ریشه از حرکت میایستند و کمکم انرژیشان تجزیه میشود و محو میشوند و به همین ترتیب بالا میآیند، درواقع چند ساعت بعد از اینکه شخص ضربانش را از دست میدهد و کلاً میمیرد به نوبت چاکراها از کار میافتند و تجزیه میشوند و از بین میروند.
هفت چاکرای مهم داریم ،که یکی از آنها چاکرای ریشه است ،یکی چاکرای خاجی یا همان سکس است ،چاکرای ناف ،چاکرای قلب، چاکرای گلو، چاکرای آجنا و دیگری چاکرای تاج است.
چاکراها درناحیهای که در آن قرار گرفته اند همان ناحیه را کنترل میکنند. هر چاکرا از بُعد روانی و ذهنی و…تأثیرات متفاوتی دارد. چاکرای ریشه انتهای ستون فقرات است، چاکرای خاجی جلوی استخوان شرمگاهی یا آنه ،چاکرای ناف رویِ ناف است ،چاکرای قلب وسط قفسه سینه است یعنی وقتی دندهها را در نظر بگیرید در وسط از بالا که انگشت را بیاورید به سمت وسط حفره ای بین دنده ها وجود دارد که اگر فشار دهیم یک مقدار دردناک است که این دقیقاً ناحیه قرار گرفتن چاکرای قلب است یا اگر از نوک سینه ها یک خط وصل کنید دقیقاً در وسط چاکرای قلب قرار دارد ،بین چاکرای ناف و قلب و روی جناغ سینه چاکرای شبکه خورشیدی وجود دارد، چاکرای گلو بین سیب گلو و حفره گلو یا همان وسط گلو قرار دارد ،چاکرای آجنا بین ابروها قرار دارد و چاکرای تاج وسط سر قرار دارد. گوی هایِ یین و یانگ صدای زنگ دارند که ارتعاششان باهم متفاوت است ،یکی ارتعاشش یین است که زنگی کشدار است که مثل صدای جیغ کشداری است و دیگری یانگ است که صدا بم است و زنگ کوتاهی است پس صدای گوی های یین و یانگ متفاوت است.
یین خاصیت پاککنندگی دارد و یانگ خاصیت انرژی زایی دارد یعنی یین پاکسازی میکند و یانگ انرژی میدهد .مثلاً میتوانیم با استفاده از این گوی ها یک چاکرا و یا یک نقطهٔ طبسوزنی را انرژی بدهیم یا پاکسازی کنیم ،برای این منظور مثلاً میخواهیم نقطهای که مربوط به روده کوچک میشود که نقطهای پرکاربرد و مهم در طب سوزنی است را پاکسازی کنیم و انرژی دهیم ،یین که خاصیت پاککنندگی دارد را روی آن نقطه میگذاریم و با یانگ روی آن ضربه میزنیم بعد یانگ را میگذاریم و با یین رویِ آن ضربه میزنیم. حالا ازهمین استفاده میکنیم برای اینکه در مراقبهای روی چاکراها تأثیر بگذاریم ، برای آرامش و تمرکز و اعصاب و… نیز این گوی ها را توی دست میچرخانند برای این منظور باید این گویها را مماس به هم نگهداریم و بچرخانیم و باید صدای خشخش ایجاد شود و نباید با هم برخورد کنند، گویها را میشود از هر دو طرف چرخاند اما از سمت شست راحتتر است ،یعنی با شست بالا میدهیم و با انگشتان به سمت داخل میدهیم. حال میخواهیم با چرخاندن گویها و تمرکز روی یک چاکرای خاص و تنفسمان هرکدام از آن هفت چاکرای مهم را پاکسازی کنیم و بهآنها انرژی دهیم، که به دو روش میتوانیم این کار را انجام دهیم . تمرین بهصورت «پنجاه و پنج تنفس» است که این پنجاه و پنج تنفس را میتوانیم به دو روش انجام دهیم. با دوخطیها هرم میسازیم که پایهی هرم هفت تا است و طبیعتاً لایهٔ بالاتر میشود شش تا ،بعد پنج تا، چهارتا، سه تا، دوتا و یکی، نکتهای که وجود دارد این است که آخری تک خط است و دیگر دو خط نیست، پس در ردیف اول دو تا هفت تا وجود دارد یعنی دوتایی هستند و هفت تا خط داریم ،در ردیف دوم دو تا شش تا وجود دارد، دوتا پنج تا ،دوتا چهارتا، دوتا سه تا، دو تا دو تا و یک دانه ،این تعداد خطوط میشود پنجاه و پنج تنفس و مرکزش هم تنفس شانزدهم میشود . در واقع هر کدام از این خط ها یک تنفس است و به دو تا روش میتوانیم این مراقبه را انجام دهیم، یعنی یا باید دو تا خط دو تا خط برویم یا روش دیگر، روش رفت و برگشتی است یعنی خط پایین را میرویم یک دور تا بالا ،میرسیم به نوک هرم و دوباره برمیگردیم تا قاعدهٔ هرم. هر کدام از پله یک چاکرا است ،همیشه شروع با دست راست است، در روش رفت و برگشت گویها را در دست راست میگیریم ،شروع میکنیم به چرخاندن و تمرکز میکنیم روی چاکرای ریشه و هفت تا تنفس ،تمرکز روی چاکرای ریشه است و احساس میکنیم که دارد پاکسازی میشود و درخشان میشود و پر انرژی میشود و بعد از اینکه یکی از هفت تا تمام شد ،روی چاکرای سکس یا همان خاجی دست را عوض میکنیم و گویها رامیدهیم دستِ چپ و شروع میکنیم به شش تا تنفس و شش تا که تمام شد ،روی چاکرای ناف تمرکز میکنیم و دست را عوض میکنیم و شروع میکنیم به پنج تا تنفس و وقتی که تمام شد، روی چاکرای قلب تمرکز میکنیم و دست را عوض میکنیم و چهارتا تنفس و وقتی که تمام شد ،روی چاکرای گلو تمرکز میکنیم و دست را عوض میکنیم و سه تا تنفس و بعد روی چاکرای آجنا تمرکز میکنیم و بعد روی چاکرای تاج یکی تنفس، برمیگردیم آجنا و سپس همان مسیر را برمیگردیم ،بعد ه سمت چاکرای گلو برمیگردیم ،بعد به چاکرای قلب، در قلب چهار تا تنفس ،بعد ه سمت ناف و پنج تا تنفس و بعد چاکرای خاجی و شش تا تنفس ، چاکرای ریشه و هفت تا تنفس و تمرین تمام میشود .این روش رفت و برگشتی است که روش تأثیرگذاری است.
روش صعودی روشی است که کلاً به سمت بالا میرویم که بیشتر زمان میبرد و نیاز است که پنجاه و پنج تا نفس عمیق بکشیم .در این روش دیگر دستها به صورت راست چپ نیست .در این روش هفت تا تنفس قرار است روی چاکرای ریشه انجام دهیم و گویها را بچرخانیم و در اینجا چون فقط میخواهیم بالا برویم بهصورت هفت تا دو تا این کار را انجام میدهیم ،تنفس شماره یک، راست شروع میکند (تمرکز روی چاکرای ریشه است) حال میدهیم دست چپ و در حالیکه تمرکز روی ریشه است و نفس عمیق میکشیم، این شد یک ردیف ،حالا سراغ شماره دو میرویم ،میدهیم دست راست و بعد دست چپ این شد دوتا ،حال شماره سه و تا هفت ادامه میدهیم ،بعد روی چاکرا خاجی میرویم و شش تا و دوباره میآید دست راست و تا شش تا ادامه میدهیم ،و بعد همینطوری تا بالا میرویم و به تاج که میرسد روی تاج یک دم و بازدم انجام میدهیم و مراقبه همینجا تمام میشود.
قوی ترین جای هرم ،مرکز هرم است که تمام انرژیها را از پایین جمع میکند به یک سمت تا در نقطهٔ کانونی جمع شود که یکجور تانتین یا ثقل است . این مرکز ثقل بر روی هرم ،روی چاکرای ناف قرار گرفته است ،کار ناف تأمین انرژی عمومی بدن است و نزدیک نقطهٔ تانتین است و تقریباً مرکز بدنمان است و به پخش انرژی در کل بدن میتواند کمک کند و پشت ناف منگمین را داریم که کارش پمپ انرژی به سمت بالا و تاج است پس دقیقاً کمک میکند تا انرژی هدایت شود به سمت بالا و وقتی داریم گوی را میچرخانیم و تمرکز میکنیم و زنگ میزند، وقتی تمرکزمان را روی چاکرای ریشه میبریم یین پاکسازی میکند و یانگ به آن انرژی میدهد و به ترتیب برای چاکرا های بعدی. پس مدام داریم چاکراهایمان را با تنفسمان و چرخش گویها و ارتعاش زنگ اینها پاکسازی میکنیم و انرژی میدهیم. کاسه تبتی را معمولاً در محیط و برای مراقبه میزنیم کاسه تبتی را یکبارضربه که میزنیم ارتعاش ایجاد میکند ،پاکسازی میکند و تأثیر خوبی میگذارد.
سلام و عرض ادب
مطالب خیلی خوب و بسیار کاربردی میباشند بخصوص پاکسازی چاکراها بوسیله گوی های تائو بسیار جذاب و مفید هستند از این بابت خیلی سپاسگذارم .
فقط در بخشی از این مقاله حس میکنم دچار نوعی پارادوکس فلسفی شده است زیرا که اگر همه چیز بین یین و یانگ است وکلام حقیقت متناقض باشد و هر چیز متضادی قابلیت تبدیل شدن به یکدیگر را دارند پس در آنصورت تلویحا میگوییم که هیچ حقیقت مطلق و پایداری وجود ندارد و این نسبیت متوالی تا ابدیتی بی پایان ادامه دارد البته در ست است که در این نوشتار بین حقیقت و واقعیت تفاوت قائل گردیده لیکن در این صورت مشکل مصداقی پیدا میکند تشخیص آن بعهده کدام ذهن ثابت است مرا ببخشید شاید هم بقول این مقاله مبتلا به قضاوت که نتیجه مستقیم ذهن و منطق است گردیده ام اما خواستم دیدگاهم را با شما به اشتراک بگذارم.
درودهای گرم و صمیمانه من به شما عزیزان
سلام وقت بخیر
خیلی خوشحالیم که با دقت مقاله را مطالعه کرده اید
اگر بخواهیم دقیق تر به موضوع نگاه کنیم میتوان گفت یین و ینگ در واقعیت هستند و تائو یا تهی در حقیقت است پس حقیقت یک چیز نیست یک موجود نیست که ضد داشته باشد.
و همچنین در دیدگاه فلسفه چین خلقت بدین شکل است:
تائو – ووجی – یین و ینگ
اگر به قبل از وجود یین و ینگ نگاه کنیم نگاهمان به حقیقت نزدیک تر میشود.
و همچنین از تجزیه و تحلیل ذهن رها میشویم.
موفق باشید
سلام و عرض ادب
درمورد یین و یانگ سوال داشتم.
در بعضی از کتابها و نیز فضای مجازی، داخل دایرهی یین و یانگ، ۳ یا ۴ بخش و حتی بیشتر وجود دارد. این بخشها چرا ۲ تا (یین و یانگ) نیستند و بیشتر هستند؟
بخشهای اضافه چه هستند؟
آیا فقط بهلحاظ هنری اینگونه کشیده شدهاند یا مفهومی دارند؟
خیلی ممنون و سپاسگزارم
سلام وقت بخیر
درواقع در مبحث یین و ینگ یک فلسفه تو در تو و نسبی وجود دارد که هر بخش خودش میتواند به دو بخش یین و ینگ تقسیم شود و این موضوع تا بی نهایت ادامه دارد. این جزئیات صرفا کاربرد درک و فلسفی دارند.