آموزش ۷۰ دقیقه ای چشم سوم

چشم سوم

اگر اصطلاحی مثل چشم سوم به گوش شما خورده باشد احتمالا تصوری که از آن دارید این است که یک چیز عجیب و غریب است مثل چشم سومی است که چیز خاص و متفاوت و ماورائی است اما از دید افرادی که با سیستم‌های متافیزیکی آشنا هستند و از دید افرادی که انرژی درمانی یا مراقبه می‌کنند چیز عجیب و دور از ذهنی نیست. در واقع چند بخش وجود دارد و ما ابعاد مختلفی داریم که در مباحث فیزیولوژی در مباحث علوم اعصاب و در مباحث روان شناختی از ابعاد مختلف وجود ما دسته بندی‌های متفاوتی ارائه می‌شود و هر علم و هر دانشی روی یکسری از این ابعاد وجود کار می کند، در این جا یک دسته بندی کلی و ساده را توضیح می دهیم که در این دسته بندی ما سه بعد وجودی اصلی داریم:

اول) جسم ما است و بعد فیزیکی ما است.

دوم) ذهن و روان ما است و بعد ذهنی و روان و احساس و افکار ما است.

سوم) بعد انرژی ما است، آن بخشی که شاید از بقیه ناملموس‌تر است، بعد انرژی ما بخشی از وجود ما است که از انرژی ساخته شده است، این انرژی به شکل فیزیکی ATP یا ماده مصرفی هست که سلول‌های ما به آن نیاز دارند اما از دیدگاه‌ باستانی یا معنوی این انرژی فقط ATP یا انرژی که از غذا دریافت می‌کنیم نیست، این انرژی را ما در روابط هم دریافت می‌کنیم و در مکالمات و حرف زدن، در رفتارهای خود، در غذاهایی که می‌خوریم، در هوایی که نفس می‌کشیم، نور خورشیدی که به ما می‌خورد و موارد خیلی زیاد دیگر و همه این ها می‌توانند به ما انرژی بدهند. این انرژی همان جان یا رمق است، وقتی ما جان یا رمق نداریم سطح انرژی ما پایین می‌آید، وقتی مراقبه می‌کنیم یا کمی ورزش می‌کنیم یا تمرینات تنفسی انجام می‌دهیم سطح انرژی ما بالا می‌رود و می‌گوییم حالا حالم خوب است و جان و رمق دارم یعنی انرژی بیشتری را در سیستم خود دارم و از آن استفاده می‌کنم. پس ابعاد وجود خود را به سه قسمت تقسیم کردیم که شامل جسم، ذهن و روان و انرژی است.

در چشم سوم ما تمرکز و اصل موضوعی که می خواهیم درمورد آن صحبت کنیم بعد انرژی است، درواقع چشم سوم بیشتر در بعد انرژی ما است و البته تاثیرات آن در بعد روانی و ذهنی و فیزیکی ما هم قابل مشاهده است اما در قدم اول ما باید با بعد انرژی آشنا شویم.

در بعد انرژی ما یعنی بخشی که درمورد انرژی بدن و انرژی وجودی ما است صحبت می‌کنیم، ما بدن های مختلفی داریم، یک بدن فیزیکی و مادی داریم و بدن‌های دیگری هم داریم،  ما در واقع هفت بدن داریم که شامل بدن اتری، بدن اختری، ذهنی و موارد دیگر است.

ما هفت بدن انرژیکی داریم که از انرژی هستند و با انرژی تبادل انجام می‌دهند از طریق آن بدن‌ها ما تاثیر می‌پذیریم یعنی هر کدام از این بدن‌ها روی بخشی از ما تاثیر می‌گذارند و یک بخش را کنترل می‌کنند و هر کدام از این‌ها وظیفه دارند به یک بخش از بدن ما انرژی بدهند مثلا بدن اتری که بدن اول است کار آن انرژی دادن به جسم فیزیکی است و اگر جسم دچار بیماری شود بدن اتری هم دچار مشکل می‌شود و تلاش می‌کند انرژی بیشتری به آن نقطه از جسم بدهد مثلا در انرژی درمانی ما روی بدن اتری کار می‌کنیم چون اگر بتوانیم آن را ترمیم کنیم تاثیر متقابل آن را روی جسم می‌بینیم و جسم هم درمان می‌شود یا بدن اختری که یک لایه بالاتر است کنترل کننده بخش احساسات ما است، بخشی از غرایز و افکار ما را کنترل می‌کند، این بدن هم تاثیرات خود را دارد و تجربه‌هایی مثل رویا دیدن و خواب دیدن توسط این بدن اتفاق می‌افتد. یک بدن بالاتر بدن ذهنی است، این بدن مستقیما به ذهن ما مربوط می‌شود و کارکردهای آن شامل افکار، تجزیه و تحلیل، قضاوت، درک و فهم ما و سایر موارد است، پس هر کدام از این بدن‌ها روی بخشی از ما تاثیر می‌گذارد، حالا این بدن‌ها چطور تاثیر می‌گذارند؟ گفتیم این بدن‌ها با انرژی کار می‌کنند و جنس آنها انرژی است، چطور انرژی تبادل می‌کنند؟ جسم فیزیکی ما از طریق دهان تنفس می‌کند و انرژی جذب می‌کند و غذا می‌خورد و از طریق معده مواد مورد نیاز خود را از آن غذا جذب می‌کند این بدن‌ها هم همینطور هستند دهان‌ و مجراهایی دارند که به وسیله آنها تبادل انرژی انجام می‌دهند، در این دهان یا مجراها چاکراها هستند. چاکرا به زبان هندی یعنی چرخ، به این دلیل به آن چرخ می‌گویند که چاکراها یکسری قیف هستند که از بدن ما بیرون آمدند و به بدن ما متصل هستند و به سمت چپ و راست می‌چرخند، با چرخشی که انجام می‌دهند انرژی را تبادل می‌کنند و انرژی می‌گیرند آن را مصرف می کنند و اضافه و تفاله‌ها را بیرون می‌ریزند، این کاری است که یک چاکرا انجام می‌دهد. این چاکراها در  بخش‌های مختلفی از بدن ما قرار گرفته‌اند و هرکدام روی یک ناحیه اثر می‌گذارند مثلا چاکرای گلو که در ناحیه گلو است روی توان صحبت کردن و مکالمه اثر می‌گذارد و روی غده تیروئید و پاراتیروئید، روی مری و نای هم اثر می‌گذارد یعنی هر چاکرا حداقل کاری که انجام می‌دهد این است که هر چیزی که در آن ناحیه وجود دارد را کنترل می‌کند، چاکرای گلو همچنین روی فک و دهان هم اثر می‌گذارد. چاکرای قلب روی خود قلب و سایر قسمت‌ها اثر می‌گذارد.

ما تعداد خیلی زیادی چاکرا داریم، بر اساس نگاه روشن‌بین‌‌ها و دسته بندی افراد مختلف تعداد این چاکراها متفاوت است، بعضی می گویند 360 چاکرا یا 361 چاکرا، بعضی‌ها می‌گویند 364 چاکرا یا عددهای دیگری را بیان می‌کنند. به طور کلی ما بیش از 360 چاکرا در بدن داریم بنابراین تعداد خیلی زیادی چاکرا داریم ولی یکسری از این چاکراها خیلی مهم‌تر هستند و حجم آنها بزرگ‌تر است و اثرگذارتر هستند پس با آنها بیشتر کار داریم، چاکراهای مهم‌تر ما حدودا 12 چاکرا هستند که از بین این 12 چاکرا 7 چاکرا خیلی مهم‌تر هستند و از بین آن 7 چاکرا 3 چاکرا خیلی ‌خیلی مهم‌تر هستند. یکی از این چاکراهای خیلی مهم چاکرای چشم سوم یا آجنا چاکرا است، این چاکرا بین دو ابرو قرار گرفته است، به شکل فیزیکی این چاکرا کل صورت و هر چیزی که در صورت است به غیر از فک و دهان را کنترل می کند چون فک و دهان تحت کنترل چاکرای گلو است پس چشم‌های ما به چاکرای آجنا مربوط می‌شوند و این چاکرا به چشم‌های ما انرژی می‌دهد. اگر چاکرای آجنا ضعیف شود چشم‌ها هم ضعیف می‌شوند اما چاکراها فقط یک بعد فیزیکی ندارند چاکراها بعد روانی و روحی و بعد معنوی هم دارند یعنی به غیر از این که روی چشم فیزیکی ما اثر می‌گذارد، چاکرای آجنا روی نگاه ما به دنیا و روی جهان‌بینی ما هم اثر می‌گذارد.

چاکرای آجنا یا همان چشم سوم فقط چشم فیزیکی نیست یک چشم معنوی و انرژیکی هم هست که از طریق آن می‌توانیم با دنیاهای دیگری ارتباط برقرار کنیم و از طریق آن می‌توانیم نگاه خود را به دنیا تغییر دهیم بنابراین چاکرای آجنا یا چشم سوم می‌تواند یک تاثیر عمیق معنوی روی وجود و زندگی ما داشته باشد. هر چاکرا روی بخش‌های مختلفی اثر می‌گذارد، می‌توانیم تاثیرات چاکراها را به سه بخش عمده تقسیم کنیم؛ اولین کارکرد یا وظیفه چاکرا جذب، هضم و دفع نیروی حیاتی یا انرژی است پس اولین کاری که یک چاکرا می‌کند جذب انرژی است، آن را هضم می‌کند و اضافه‌های آن را دفع می‌کند، دومین کاری که می‌کند کنترل برخی اندام‌ها و بخش‌های بدن است و سومین وظیفه یا کاری که چاکرا انجام می‌دهد قسمتی از افکار، احساسات، شخصیت و بعد معنوی ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد که مثلا چاکرای گلو به خلاقیت ما و به هنر مربوط می‌شود به نحوی فن بیان و ابراز مربوط می‌شود، چاکرای آجنا به جهان‌بینی ما و تجزیه و تحلیل و اعتقادات ما مربوط می‌شود و هر چاکرا روی بخش‌های مختلفی اثر می‌گذارد.

چاکراها یک قیف هستند که به طور متناوب پشت سر هم نیم دور به چپ و نیم دور به راست می‌چرخند، گاهی می‌خواهیم با یک چاکرا بیشتر انرژی جذب کنیم روی دریافت انرژی تمرکز می‌کنیم حال دیگر آن چاکرا نیم دور به چپ و نیم دور به راست نمی‌چرخد به عنوان مثال یک و نیم دور در جهت عقربه‌های ساعت می‌چرخد، انرژی می‌گیرد و نیم دور خلاف جهت انرژی می‌دهد چون بیشتر انرژی می‌گیریم حالا فرض کنید که انرژی درمانی می‌کنیم و انرژی می‌دهیم حالا که انرژی می‌دهیم این چاکرا یک و نیم دور خلاف جهت عقربه‌های ساعت می‌چرخد و نیم دور در جهت یعنی بیشتر انرژی می‌دهد و کمی هم انرژی می‌گیرد ولی در هر صورت کمی انرژی را جذب یا دفع می‌کند و نمی تواند صرفا انرژی بگیرد یا صرفا انرژی بدهد ولی به شکل عادی که کاری با چاکراها نداریم مدام نیم دور به چپ و نیم دور به راست می‌چرخند و تبادل انرژی را انجام می‌دهند.

تعداد خیلی زیادی چاکرا وجود دارد که تقسیم می‌شوند مثلا بیشتر آن‌ها ریز چاکرا هستند، ما در کف دست حدود 26 چاکرا داریم که چاکراهای خیلی کوچک هستند ولی یکسری چاکراها هستند که کمی بزرگتر هستند به آن‌ها چاکراهای نیمه فرعی گفته می‌شود مثلا کف دست یا مثلا چاکرای پیشانی یا چاکرای ثانویه گلو چاکراهایی هستند که نسبت به ریز چاکراها بزرگتر هستند تا حدودی هم تاثیر بیشتری روی ما دارند ولی مثل چاکراهای اصلی ما نیستند پس چاکراها را می‌توان به چاکراهای فرعی، نیمه فرعی و اصلی تقسیم کرد که چاکرای آجنا، گلو، قلب، ناف، شبکه خورشیدی، چاکرای جنسی و چاکرای ریشه همگی چاکرای اصلی ما هستند.

هر چاکرا تعدادی گلبرگ دارد این گلبرگ‌ها بخش‌هایی هستند که چاکرا به بخش‌های کوچکتر تقسیم شده است به همین دلیل چاکراها را به گل نیلوفر تشبیه می‌کنند، هرچه از سمت پایین بدن به سمت بالا برویم تعداد گلبرگ چاکراها بیشتر می‌شود مثلا چاکرای ریشه 4 گلبرگ دارد، چاکرای جنسی 6 گلبرگ دارد، چاکرای ناف 8 گلبرگ، شبکه خورشیدی 10  گلبرگ، قلب 12  گلبرگ، گلو 16  گلبرگ، چاکرای آجنا یا چشم سوم 96 گلبرگ دارد و چاکرای تاج 972 گلبرگ دارد پس ما وقتی از گلو رد می‌شویم تعداد گلبرگ‌ها خیلی افزایش پیدا می‌کنند آن هم دلیل خاص خود را دارد برای این که ما وارد بعد معنوی وجود خود می‌شویم یا عملا وارد بخشی می‌شویم که بیشتر با افکار و مواردی سروکار داریم که خیلی محدود نیستند، اگر بخواهیم به طور کلی این موضوع را بررسی کنیم تنه ما بخش فیزیکی ما و دنیای مادی ما است، گلوی ما پل ارتباطی است و سر ما بعد معنوی یا بخش معنوی ما می‌باشد.

چاکرای آجنا که 96 گلبرگ دارد خود این چاکرا یک قیف است به 96 بخش کوچک و جزئی تقسیم می‌شود، این چاکرا دو قسمت است یعنی از روبه رو این قیف شبیه دایره است، این دایره به دو نیم تقسیم شده است که نصف این دایره در همه آدم‌ها بنفش رنگ است و نصف دیگر این چاکرا سبز یا زرد است حال این که سبز باشد یا زرد بستگی به این دارد که شما نیمکره راست مغزتان فعال‌تر باشد یا نیمکره چپ فعال‌تر باشد، نیمکره چپ مغز بیشتر بخش منطق و ریاضی و حساب و کتاب است، نیمکره راست بخش شهود و احساسات می‌باشد، به طور خلاصه بیانگر این است که شما فرد منطقی‌تری هستید یا فرد احساسی هستید یعنی کدام نیمکره شما غالب است، اگر نیمکره راست مغز غالب است پس نصفه دیگر سبز رنگ است، اگر نیمکره چپ مغز غالب است نصفه دیگر زرد رنگ است، عملا 48 تا از این گلبرگ‌ها بنفش رنگ هستند و آن 48 گلبرگ دیگر یا سبز هستند یا زرد می‌باشند.

در زبان فارسی به چاکرای آجنا چشم سوم گفته می‌شود، آجنا به زبان باستانی هندی یعنی فرمان یا دستور چون این چاکرا فرمانده است و فرمان و دستور می‌دهد این چاکرا کنترل کننده کل سیستم انرژی ما است یعنی چاکرای آجنای ما کنترل می‌کند چه چاکراهایی و به چه میزانی فعالیت کنند و چقدر فعالیت بیشتر یا کمتر شود بنابراین تنظیم کننده فعالیت و کل سیستم و انرژی و چاکراهای دیگر است و خود کلمه آجنا یعنی دستور و فرمان، این چاکرا چاکرای فرمانده است پس خیلی برای ما مهم است.

یکی از مهم‌ترین بخش‌های فیزیولوژیکی که آجنا روی آن اثر می‌گذارد غده هیپوفیز است، به غده هیپوفیز غده فرمانده یا غده حاکم گفته می‌شود چون هیپوفیز با ترشحاتی که انجام می‌دهد بقیه غدد درون ریز بدن را کنترل می‌کند و به هر غده‌ای دستور می‌دهد که چقدر ترشح انجام دهد یا ندهد مثل غدد فوق کلیوی، هیپوفیز هم کنترل کننده غدد درون ریز بدن است.

چاکرای آجنا روی سه بعد ما خیلی اثر می‌گذارد، از نظر فیزیکی کل صورت بجز فک و دهان تحت کنترل چاکرای آجنا است مخصوصا چشم‌ها، غده هیپوفیز هم چاکرای آجنا را کنترل می‌کند، روی غده پینه‌آل هم تاثیر دارد ولی تاثیر آن خیلی کم است غده پینه‌آل تحت کنترل چاکرای تاج است که بالای سر قرار گرفته است.

از دید روانی اصول و تفکرات بزرگ، اعتقادات، نگرش، جهان‌بینی و فلسفه به طور کلی به این چاکرا مربوط می‌شود و از دید معنوی اراده سطح بالا، ذهن سطح بالای ما و در واقع اراده و ذهنیت‌های سطح بالای معنوی ما و همچنین بخش نگرش ما به این چاکرا مربوط می شود، چه از نظر فیزیکی چه از نظر روان شناسی و چه از نظر معنوی این چاکرا می‌تواند خیلی روی ما اثر بگذارد.

شاید شنیده باشید که می‌گویند چشم سوم بسته است و باید آن را باز کنیم، چشم سوم بسته نیست، اگر بسته باشد کل چاکراها به هم می‌ریزند و این محال است دوم این که این چاکرا قدرت ما است و اگر بسته باشد ما نمی‌توانیم حتی دست خود را تکان بدهیم. برای کسی که در کما هست شاید بسته باشد ولی برای ما اینطور نیست و بخش‌های فیزیکی را کنترل می‌کند و اگر چشم سوم بسته باشد یعنی چشم‌ها قدرت دیدن ندارد و توانایی فکر کردن نداریم پس چشم سوم باز است و کار می‌کند. بسته بودن چشم سوم یک برداشت غلط است از مفهوم توانایی‌های چشم سوم، این چاکرای چشم سوم توانایی‌های عمیق‌تری هم دارد یعنی صرفا این فقط دید فیزیکی ما نیست، روی دید معنوی و انرژیکی ما هم ممکن است اثر بگذارد، این توانایی‌ها در عمق بیشتری هستند پس ما باید آن عمق بیشتر را فعال کنیم و به جای باز کردن چشم سوم بهتر است بگوییم فعال کردن چشم سوم.

وقتی می خواهیم چشم سوم را فعال کنیم باید چند مفهوم اولیه و چند نکته در مورد چاکراها را بدانیم و باید یک اصل کلی را بدانیم که چاکراهای ما در حالت عادی خیلی آلوده هستند و بی‌خود بزرگ شدند یعنی بزرگ شدن یک چاکرا به معنی فعال شدن آن نیست، ما اگر بخواهیم چاکرای آجنا را اندازه بگیریم بزرگ‌تر از بیشتر چاکراها است و زیادی بزرگ می‌باشد اما مشکل کجا است پس چرا ما توانایی معنوی نداریم پس چرا ما روشن بین نیستیم؟ به این خاطر که این چاکرا هرز می‌چرخد یعنی بزرگ است ولی انرژی داخل آن خالی است و خالی می‌چرخد و اصطلاحا این چاکرا هرزگر است. بزرگ بودن چاکرا ملاک نیست فعال بودن و متعادل بودن آن مهم است پس قدم اول این است که چاکرا را خوب پاکسازی کنیم و یک چاکرا مثل چشم سوم که بزرگ است را سعی کنیم کوچک کنیم و گفتگوی درونی را کمتر کنیم و آرامش ما بیشتر شود تا بتوانیم روی آن تسلط پیدا کنیم و کم ‌کم پر از انرژی تمیز کنیم پس تصور نداشته باشید اول کار کلی انرژی جذب کنیم و مستقیم روی آن کار کنیم، کار کردن روی چشم سوم بهترین نتایج را در زندگی ما می‌تواند داشته باشد و نگاه ما را به دنیا دگرگون می‌کند، به شکلی که شاید باور نکنید و باعث می‌شود انسان متفاوت‌تری شوید. فعال کردن و کار کردن روی چشم سوم و پاکسازی کردن آن می‌تواند جهان‌بینی ما را دگرگون کند و باعث می‌شود دید معنوی و بسیار عمیقی نسبت به کل دنیای پیرامون و مسیر زندگی داشته باشیم و این یک منطق تجربی است که باید در آن قرار بگیریم و آن را درک و تجربه کنیم.

سپر چاکراها موضوع دیگری است که در مورد چاکرای آجنا وجود دارد، هر چاکرا که یک قیف است، یک سپر محافظ دارد مثل یک توری و صافی عمل می کند، این صافی از دهانه چاکرا کمی داخل‌تر است، کار این شبکه محافظ این است که اجازه ندهد هر چیزی داخل شود یعنی جلوی ورود آلودگی‌ها را می‌گیرد بنابراین خیلی مهم است که این سپر محافظ سالم باشد و بتواند از چاکرا محافظت کند ولی خیلی وقت‌ها در اثر اتفاقاتی که در زندگی ما پیش می‌آید سپر چاکراها آسیب می‌بینند پس لازم است که ما با احتیاط با آن‌ها برخورد کنیم و روی ترمیم آن سپرها کار کنیم. وقتی شخصی از مواد مخدر استفاده می‌کند و می‌گوید من یک تجربه معنوی داشتم و به شهود رسیدم این به این معنی نیست که چشم سوم او فعال شده یا باز شده است به این معنی است که سپر محافظ او پاره شده است و از بین رفته است بنابراین شخص دچار توهم شده و هر آلودگی وارد می‌شود. ممکن است لابه لای آلودگی‌ها یک تجربه واقعی هم ببیند ولی دلیل این است که سپر سوراخ شده است. ما همیشه چشم سوم را به یک پنجره تشبیه می‌کنیم، فرض کنید یک پنجره داریم و از این پنجره می‌خواهیم بیرون را ببینیم، تصور کنید شیشه‌های آن مات است و بیرون دیده نمی‌شود اگر بخواهیم بیرون را ببینیم یک راه این است که یا شیشه را باید بشکنیم که ابتدا می‌گوییم به ‌به چه فضای خوبی، چه هوای عالی اما چند روز که بگذرد تعداد زیادی جانور و گرد و خاک وارد می‌شود، آن شیشه شکسته همان سپر چاکرا است که با تمرینات غیر اصولی ما به آن آسیب زدیم، درست این است که ما یاد بگیریم هروقت خواستیم پنجره را باز کنیم و هروقت نخواستیم آن را ببندیم و اگر شما هاله بینی یاد بگیرید خیلی وقت‌ها در شرایط و در مکان‌های مختلف ارادی تصمیم می‌گیرید که هیچ دریافتی نداشته باشید و هیچ چیزی نبینید چون تمام آلودگی‌ها را جذب می‌کنید و بی دفاع شدید پس ما باید کاملا حواسمان باشد که چگونه روی چشم سوم کار کنیم و کم ‌کم روی آن کنترل داشته باشیم و به آن مسلط شویم تا به صورت ارادی آن را به سمت اهداف هدایت کنیم. چاکراهایی که گفته شد معمولا به صورت دو به دو  ارتباط‌های مستقیمی دارند، یکسری چاکراها به صورت دو به دو روی هم اثر می‌گذارند یا هدف مشترکی را انجام می‌دهند به عنوان مثال چاکرای جنسی و چاکرای تاج هر دو روی مغز اثر می‌گذارند و به مغز انرژی می‌دهند در کنار آن چاکرای جنسی کارهای دیگری هم انجام می‌دهد، اصطلاحا به آن ترازوی  چاکرا می‌گوییم یا به عنوان مثال چاکرای قلب پشتی به همراه چاکرای مینگ‌من که پشت ناف قرار گرفته است با هم فشار خون را کنترل می‌کنند یا چاکرای ریشه با چاکرای گلو با هم پوست و مو را کنترل می‌کنند، چاکرای جنسی و چاکرای آجنا باهم روی یکسری روندهای معنوی اثر می‌گذارند به همین ترتیب ترازوهای زیادی در چاکراها داریم، یکی از مهمترین ترازوها یا تعادل‌ها تعادل چاکرای آجنا و چاکرای قلب است که دو کفه ترازو هستند و باید همیشه تعادل بین آن‌ها حفظ شود اما امروزه در بیشتر آدم‌ها چاکرای آجنا خیلی ‌خیلی بزرگ‌تر از چاکرای قلب است، چاکرای آجنا فرمانده است اما به غیر از آن کل قدرت ما چه قدرت فیزیکی و چه قدرت روحی و روانی به این چاکرا برمی‌گردد که ریشه همه قدرت ها است و این چاکرا به طور خلاصه چاکرای قدرت است. این قدرت ما نیاز به مهار شدن و کنترل دارد یعنی این قدرت باید هدایت شود و باید درست مهار شود، کنترل شود و در جهت درست هدایت و استفاده شود.

این کار را چاکرای قلب انجام می‌دهد، چاکرای قلب چاکرای مهر ما است، مهر ما قدرت ما را مهار می‌کند.

چاکرای آجنا مثل پدال گاز ماشین است، چاکرای قلب مثل پدال ترمز است، در واقع اگر ما ماشینی داشته باشیم گاز آن خیلی قدرتمند و قوی باشد و ترمز آن ضعیف باشد با آن تصادف می‌کنیم، وقتی می‌خواهیم روی چاکرای آجنا یا چشم سوم کار کنیم باید بتوانیم آن را کنترل کنیم و به آن مسلط شویم، وقتی آن را پاکسازی و کوچک می‌کنیم باید چاکرای قلب را تقویت و آن را بزرگ کنیم و این پاکسازی و کوچک کردن و پر انرژی کردن یک  فرایند زمان‌بر است یعنی چیزی است که شاید احتیاج به هفته‌ها و ماه‌ها تمرین دارد. قدرت‌های چشم سوم مثل ذهن خوانی، حس ششم، هاله بینی، تله کینزی یا حرکت دادن اجسام و مواردی از این قبیل هستند. قدرت‌های چشم سوم تعداد خیلی زیادی دارند و دسته‌بندی‌های زیادی وجود دارد که معروف‌ترین آن‌ها همین‌ها هستند.

مهم‌ترین قدرتی که چاکرای آجنا دارد بصیرت، آگاهی، نگرش و جهان‌بینی است که می‌تواند به ما بدهد که بعد معنوی چاکرا می‌باشد، ما از هر طریقی که بخواهیم روی این چاکرا کار کنیم دقیقا همه این وجه‌ها تحریک می‌شوند پس خیلی مهم است که درست و اصولی روی این چاکرا کار کنیم. برای اینکه بهتر و اصولی کار کنیم باید با مفهومی به نام کندالینی آشنا شویم و یکسری نکات ساده را یاد بگیریم.

یک مفهوم یا یک اصطلاح هندی به نام کندالینی وجود دارد، کندالینی را به اشتباه مار خفته ترجمه کردند اما درست‌ترین ترجمه آن تاریکی است و کندالینی به معنای تاریکی است و نیروی عظیمی است از زمانی که خلق شدیم این نیرو درون ما قرار گرفته است و حالا به اعتقاد هندی‌ها انتهای ستون فقرات است که باید آزاد شود و جریان آن برقرار شود اما نکته‌ای که وجود دارد این است که ما دو کندالینی شیوا و کندالینی شاکتی داریم، کندالینی شاکتی انتهای ستون فقرات است و به سمت بالا می‌آید و رنگ آن طلایی است، کندالینی شیوا از بالا و از چاکرای تاج وارد می‌شود و به سمت پایین می‌رود و رنگ آن سیاه است.

خود کندالینی به معنای تاریکی است و عملا نام خود کندالینی اشاره به نام کندالینی شیوا دارد چون کندالینی شیوا خیلی مهم‌تر از کندالینی شاکتی است گرچه ما باید روی هردو مورد کار کنیم.

این دو از جنس انرژی هستند که همزمان در بدن ما قرار بوده که جریان داشته باشند اما امروزه به دلیل نوع خاص زندگی ما جریان آن‌ها مختل شده و با مشکل مواجه شده است.

کندالینی شاکتی در چاکرای دوم از پایین یعنی در چاکرای جنسی گیر افتاده و کندالینی شیوا در چاکرای دوم از بالا یعنی در چاکرای آجنا گیر افتاده است و این انرژی‌های مهم جریان ندارند، ما باید مسیر آن‌ها را به خوبی پاکسازی کنیم و آهسته ‌آهسته کاری کنیم که جریان انرژی آن‌ها برقرار شود و بتوانند کم ‌کم این جریان پیوسته را ادامه دهند.

ارتباط کندالینی با چشم سوم: این کندالینی تاثیرات خیلی شگفت انگیز و متفاوتی دارد اما موضوع مهمی که ما با آن سرو کار داریم جریان انرژی کندالینی شیوا و شاکتی در چاکرای آجنا است، اگر جریان شیوا برقرار شود و جریان کندالینی شاکتی باز شود این دو از کنار هم رد شوند در چاکرای آجنا به شکل اسطوره یا نمادین اصطلاحا با هم ازدواج می‌کنند یعنی این دو انرژی متفاوت وقتی در چاکرای آجنا برقرار باشد باعث می‌شود بخش زیادی از آن توانایی‌ها فعال شود،  انرژی بخش‌های عمیق‌تر چاکرای آجنا فعال‌تر می‌شود و به توانایی‌های خاصی دست پیدا می‌کنیم.

برای انجام تمرینات قبل و بعد از تمرین باید یکسری کارهای ساده انجام بدهیم اولین کار این است که وقتی تمرین را انجام دادیم قبل یا بعد از تمرین حتما سه انگشت دست راست را در قسمت چپ پیشانی قرار می‌دهیم و سه بار از چپ به راست می‌کشیم، این کمک می‌کند چاکرای آجنا جمع شود و انرژی آن متمرکز و مصرف شود و دچار سر درد نشویم و همچنین عصبی و پرخاشگر نشویم بعد می‌توانیم تصور کنیم یک قیف بین دو ابرو وجود دارد و تصور کنیم دهان قیف را گرفته‌ایم و آن را جمع می‌کنیم که کمک می‌کند چاکرای آجنا جمع‌تر شود، هر روز بعد از تمرینات باید این کارها را انجام دهیم و دیگر این که یک برش نازک حلقه خیار را بین دو ابرو بچسبانید و بیست دقیقه بماند تا تمام آلودگی‌ها را به خود بگیرد و بعد آن را دور بیاندازید.

تمرین دو شمع: ما اگر به یک شمع مستقیم نگاه کنیم چاکرای آجنا بیش از حد بزرگ می‌شود و هرزگر می‌شود و فوق‌العاده به ما آسیب می‌رساند حتی سپر این چاکرا دچار پارگی و آسیب می‌شود بنابراین ما از دو شمع استفاده می‌کنیم، می‌توانید از شمع‌های بلند استفاده کنید یا از شمع‌های وارمر استفاده کنید، فقط بهتر است که به کیفیت شمع‌ها دقت کنید، دو شمع را روشن کنید و در محیطی که کمی نیمه تاریک باشد و با فاصله 30 سانتی‌متر از هم این دو شمع را قرار دهید، نور شمع به صورت ناخودآگاه نگاه ما را به سمت خود می‌کشد وقتی دو شمع باشد انگار نگاه ما را تقسیم می‌کنند و از حالت متمرکز به حالت غیرمتمرکز و باز تغییر می‌کند وقتی این اتفاق می‌افتد کاری که از نظر انرژیکی انجام می‌شود این است که چاکرای آجنا جمع می‌شود و انرژی آن متمرکز می‌شود و باعث می‌شود مشکل خالی بودن انرژی برطرف می‌شود و به یک چاکرای نرمال تبدیل شود، روزی 5 تا 10 دقیقه این کار را انجام دهید. نباید مستقیم به یکی از این شمع‌ها نگاه کنید، باید سعی کنید هر دو را همزمان نگاه کنید.

تمرین شلیک: چاکرای آجنای ما مثل یک تفنگ انرژی شلیک می‌کند، این انرژی می‌تواند خیلی متمرکز و حساب شده شلیک شود یا می‌تواند بیهوده شلیک شود. آجنا بی هدف شلیک می‌کند و در پروسه کار کردن روی چشم سوم می‌خواهیم خیلی متمرکز آن را هدفمند کنیم، باید شلیک کردن را یاد بگیریم به این ترتیب که روی یک کاغذ یک نقطه می‌کشیم و آن را روی دیوار می‌چسبانیم و مثل دارت می‌خواهیم به آن نقطه شلیک کنیم، چشم ها را ببندید، تمرکز را روی آجنا آورید و تصور کنید بین شما و آن نقطه که می‌خواهید به آن شلیک کنید فاصله است، این فاصله را در دو و نیم دور طی کنید تا به آن نقطه برسید، به این تمرین، تمرین شلیک گفته می‌شود، قسمت اول این تمرین با دم است و در بازدم کشیده و تنفس ضربه ای انجام می‌دهیم، ابتدا این تمرین ممکن است کمی سخت باشد ولی با چند بار تمرین راحت انجام می‌شود.

تمرین دنبال کردن انگشت با چشم‌های بسته: هر چقدر چشم سوم ما بهتر کار کند و فعال‌تر باشد دقیق‌تر می‌توانیم با چشم‌های بسته بدن خود را دنبال کنیم، برای این که آن را بسنجیم چشم‌ها را می‌بندیم و تصور می‌کنیم که با چشم‌های بسته انگشت خود را می‌بینیم و به حالت علامت بی‌نهایت انگشت‌ها را حرکت می‌دهیم، با چشم‌های بسته دست خود را دنبال می‌کنیم یک جا می‌ایستیم و با چشم‌های بسته تصور می‌کنیم که دست ما کجا قرار دارد، وقتی چشم‌ها را باز می‌کنیم می‌بینیم دست در جای دیگری قرار دارد و معمولا منطبق به هم نیستند، روزی دو یا سه دقیقه این کار را انجام دهید.

تمرین دیدن آینده نزدیک: ساده‌ترین ایده حدس زدن ساعت است، بیشتر شبیه دریافت شهودی یا دیدن ساعت است، هرگاه در طول روز ساعت را نگاه می‌کنید این آگاهی را پیدا کنید، ابتدا یک لحظه صبر کنید و ساعت را خودتان حدس بزنید و بعد به ساعت نگاه کنید، این کار را وقتی که چند بار شروع به انجام دادن کنید به طرز شگفت انگیزی می‌بینید گاهی اوقات دقیقا ساعت و دقیقه و همه چیز را دقیق می توانید ببینید.

تمرین دیدن کارت: از هر نوع کارتی می‌شود استفاده کرد، کارت‌های تله پاتی برای انجام این تمرین بهتر است، تعداد این کارت‌ها معمولا 3، 4 یا 5 است و شکل‌های مختلف دارند، در ابتدا با سه کارت شروع کنید این کارت‌ها را بدون این که ببینید جابه‌جا کنید طوری که آن‌ها را نبینید بعد چشم‌ها را ببندید و یکی از کارت‌ها را به پشت بگذارید و روی پیشانی خود سعی کنید آن را بخوانید نکته مهم این است که هر چه حس شما گفت همان است، به تدریج می‌توانید به تعداد کارت‌ها اضافه کنید و هر بار می‌تواند درست یا اشتباه باشد ولی مهم نیست هر چقدر از اشتباه گفتن ناراحت شوید این تمرین تاثیر خود را از دست می‌دهد، باید مثل یک بازی به آن نگاه کنید.

تمرین جابه‌جا شدن در حفره‌های بدن: این تمرین برای تاثیر گذاشتن روی کندالینی شیوا است، برای این کار باید بدن خود را به سه حفره تقسیم کنیم حفره سر، سینه و شکم بعد تصور می‌کنیم سر یک حفره تو خالی است، سینه یک حفره تو خالی است و شکم هم یک حفره تو خالی است انگار ما یک آدم بادکنکی هستیم، چشم‌ها را می‌بندیم و شروع به دم  و بازدم عمیق می‌کنیم و تمرکز را به قسمت حفره سر می‌بریم انگار این حفره تو خالی را می‌بینیم، سه تا پنج تنفس انجام می‌دهیم روی حفره سر متمرکز می‌شویم بعد روی حفره سینه انگار یک فضای خالی را در قسمت سینه تصور می‌کنیم، بعد هم حفره شکم و فضای خالی را احساس می‌کنیم بعد با یک نفس سریع از حفره شکم به قسمت چاکرای آجنا می‌رویم.

نکته در مورد غده صنوبری و غده هیپوفیز: این دو غده در شهود و دریافت و تله پاتی خیلی مهم هستند، غده هیپوفیز فرستنده است و غده صنوبری گیرنده می‌باشد. وقتی با شخصی که روبه‌روی ما قرار دارد تمرین تله پاتی انجام  بدهیم و ارسال و دریافت را داشته باشیم با غده هیپوفیز می‌فرستیم و شخص با غده صنوبری دریافت می‌کند و یا برعکس، غده هیپوفیز تحت کنترل آجنا است و غده صنوبری تحت کنترل تاج است و با کار کردن روی آجنا روی هیپوفیز هم کار می‌کنیم، غده هیپوفیز یک غده کوچک و درخشان است و یک هاله انرژی براق دور آن را فرا گرفته است و وقتی آن را تصور کنید از دید بعد انرژیکی فعال‌تر می‌شود.

شامباوی مودرا: اگر کم با یوگا و سیستم‌های هندی آشنا باشید این اصطلاح را شنیده‌اید. مودرا یک اصطلاح هندی است که ترجمه آن به اشتباه حالت انگشتان است و یک ترجمه غلط می‌باشد، مودرا عملا یک مفهوم است یعنی هر تغییری در جسم که تاثیر روی سیستم انرژی بگذارد مثلا وقتی دو انگشت را به هم می‌چسبانیم یک مودرا برای مراقبه است و این یک تغییر در جسم ما است، خیلی از مودراها هستند که بدون انگشت انجام می‌شوند که یک نمونه آن شامباوی مودرا است که انرژی را به سمت چشم سوم متمرکز می‌کند و خیلی ساده است، با چشم بسته چشم‌ها را به بالا می‌چرخانیم و به نقطه وسط نگاه می‌کنیم و می‌توانیم موقع انجام یکسری از تمرینات از شامباوی مودرا استفاده کنیم. لبخند زدن یک مودرا است که دریچه‌های چاکرای قلب را حساس و باز می‌کند پس هروقت شامباوی مودرا انجام دادید لبخند بزنید این باعث می‌شود تا حدودی تعادل چاکرای قلب و آجنا حفظ شود.

بد نیست مراقبه عمر که برای پاکسازی و ترمیم است را روزی دو یا سه دقیقه حداقل انجام دهید.